نهضتِ شهادت






همزمان با سالگرد ورود امام خمینی (ره) به ایران و آغاز ایام دهه‌ی فجر، خط حزب‌الله در سخن‌هفته این شماره خود یکی از درس‌های مهم مکتب امام را بررسی می‌کند. در بخشی از این متن چنین می‌خوانیم: «بی‌اعتمادی به دشمن و در مقابل آن ایستادن، یکی از درس‌های عقلانیت مکتب امام خمینی(ره) است که در طول سال‌های بعد از انقلاب اسلامی، همواره آن را تجربه کرده‌ایم. «امام به دشمن اعتماد نکرد. بعد از آنکه دشمن ملت ایران و دشمن این انقلاب را درست شناخت، در مقابل او مثل کوه ایستاد. آن کسانی که خیال کردند و خیال می‌کنند عقل اقتضاء می‌کند که انسان گاهی در مقابل دشمن کوتاه بیاید، امام درست نقطه‌ی مقابل این تصور حرکت کرد. عقلانیت امام و آن خرد پخته‌ی قوام‌یافته‌ی این مرد الهی، او را به این نتیجه رساند که در مقابل دشمن، کمترین انعطاف و کمترین عقب‌نشینی و کمترین نرمش، به پیشروی دشمن می‌انجامد. در میدان رویاروئی، دشمن از عقب‌نشینی طرف مقابل، دلش به رحم نمی‌آید. هر یک قدم عقب‌نشینی ملت مبارز در مقابل دشمنان، به معنای یک قدم جلو آمدن دشمن و مسلط شدن اوست. این، یکی از مظاهر عقلانیت امام بزرگوار بود. » ۱۴/۳/۹۰

*اسفندماه سال ۷۹، رهبر انقلاب به دانشگاه امیر کبیر رفته و در جمع دانشجویان حاضر شدند. در آن دیدار، رهبر انقلاب «وظیفه‌ی آرمانی دانشگاه» را «تولید علم» معرفی کرده و از آن روزها تا به امروز، ۱۸ سال می‌گذرد و حالا گفتمان تولید علم، به گفتمان عمومی مجامع علمی و دانشگاهی تبدیل شده است. در طول این سال‌ها پیشرفت‌های علمی ایران آنقدر زیاد و بی‌شمار است که پرداختن به همه‌ی آنها، نیازمند چندین جلد کتاب است. اطلاع‌نگاشت این هفته اما روایت رهبر انقلاب است از برخی از این رشدها و پیشرفت‌ها.
 
*سایر بخش‌های نشریه که خواندن آنها هم توصیه می‌شود بدین شرح است:
امام روح عزت را در این ملت زنده کرد/ بازخوانی تاریخی
آیا می‌توان با توجیهات دینی یا انقلابی مقابل قانون قرار گرفت؟ / پرسش و پاسخ
اگر از واژه‌های بیگانه وام بگیریم فضا آشفته خواهد شد / روش تحلیل ی
باید برای مردم خدمت بکنیم/ کلام امام
با این وسیله دل مردم را به سمت خود جذب کنید/ شرح حدیث
زهد از لذّات حلال هم مرتبه بالایی است/ درس اخلاق
تفاوت ما و مبارزین مارکسیستی/ خاطرات رهبری
زن در خانه مستخدم نیست / خانواده ایرانی
نیروهای جوان و مؤمن خواهند توانست معضلات اقتصادی را در کشور حل کنند/ حزب الله این است
اگر ت نبود، این انقلاب تا صد سال دیگر هم پیروز نمی‌شد/ عکس نوشت

*طبق رسم هفتگی خط حزب‌الله شماره ۱۷۰ هفته‌نامه نیز به ارواح طیبه "شهدای عملیات والفجر مقدماتی" تقدیم می‌شود .

*نسخه‌ی PDF نشریه در سه نسخه‌ی تابلوی اعلانات، A۴ جهت مطالعه وA۳ برای چاپ و تکثیر روی خروجی پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR  قرار گرفته و عموم امت حزب‌الله می‌توانند آن را چاپ و در محافل انقلابی، نمازهای جمعه، هیئت‌های مذهبی و پایگاه‌های بسیج توزیع کنند.

برای دسترسی به آرشیو نشریه می‌توانید به اینجا مراجعه کنید
نسخه‌ی تابلو اعلانات
| دریافت "خط حزب‌الله" نسخه‌ی مطالعه | دریافت نسخه‌ی چاپ
 

http://130.185.75.67/ndata/news/weekly/files/214/%D9%86%D8%B3%D8%AE%D9%87%20%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%20%D8%B4%D9%85%D8%A7%D8%B1%D9%87%20170.jpg


شهیدی که مادرش را شفا داد


خاطراتی از شهدا رو نقل کنه. اما لابه لای این خاطرات.:

از مادر شهید معماریان دعوت می کنم که تشریف بیارن و خودشون تعریف کنن و البته امانتی رو هم با خود بیارن

مادر شهید از تو جمعیت بلند شد، حس کنجکاویم بیشتر شده بود که ایشون کین؟ و امانتی چیه؟ .

اون شب گذشت و خاطراتش تو ذهن همه باقی موند؛ ولی خیلی دوست داشتم بیشتر در جریان این ماجرا قرار بگیرم. چند روز بعد اطلاعیه ای تو سطح شهر توجهم رو جلب کرد:

یادواره شهداء تو مسجد المهدی(عج) بلوار امین قم با حضور مادر شهید معماریان

اسم مسجد و شهید مطمئنم کرد که این همون مسجدیه که جریان در اون اتفاق افتاده. روزها سپری شده بود و شب جمعه 16 آذر تو مسجد المهدی(عج) بودم.

حالا این اتفاق تکان دهنده رو از زبان مادر شهید براتون نقل می کنم:

«محرم حدود 20 سال پیش بود که تو یه اتفاق پام ضربه شدیدی خورد،

طوریکه قدرت حرکت نداشتم. پام رو آتل بسته بودند. ناراحت بودم که نمی تونستم تو این ایام کمک کنم. نذر کرده بودم که اگه پام تا روز عاشورا خوب بشه با بقیه دوستام دیگهای مسجد را بشورم و کمکشون کنم. شب عاشورا رسیده بود و هنوز پام همونطور بود. از مسجد که به خونه رفتم حال خوشی نداشتم. زیارت را خوندم و کلّی دعا کردم. نزدیکهای صبح بود که گفتم یه مقدار بخوابم تا صبح با دوستام به مسجد بِرَم. تو خواب دیدم تو مسجد (المهدی) جمعیت زیادی جمع هستند و منم با دو تا عصا زیر بغل رفته بودم. یه دسته عزاداریِ منظم، داشت وارد مسجد می شد. جلوی دسته، شهید سعید آل طه داشت نوحه می خوند. با خودم گفتم: این که شهید شده بود! پس اینجا چیکار می کنه؟! یه دفعه دیدم پسرم محمد هم کنارش هست. عصا ن رفتم قسمت زنونه و داشتم اینها رو نگاه می کردم که دیدم محمد سراغم اومد و دستش را انداخت دور گردنم. بهش گفتم: مامان، چقدر بزرگ شدی! گفت: آره، از موقعی که اومدیم اینجا کلّی بزرگ شدیم.

دیدم کنارش شهید آزادیان هم وایساده. آزادیان به من گفت: حاج خانوم! خدا بد نده. محمد برگشت و گفت: مادرم چیزیش نیست. بعد رو کرد به خودم و گفت: مامان! چیه؟ چیزیت شده؟ گفتم: چیزی نیست؛ پاهام یه کم درد می کرد، با عصا اومدم. محمد گفت: ما چند روز پیش رفتیم کربلا. از ضریح برات یه شال سبز آوردم. می خواستم زودتر بیام که آزادیان گفت: صبر کن که با هم بریم. بعد تو راه رفته بودیم مرقد امام(ره). گفتیم امروز که روز عاشوراست اول بریم مسجد، زیارت بخونیم بعد بیایم پیش شما. بعد دستهاشو باز کرد وکشید از سر تا مچ پاهام؛ بعد آتل و باندها رو باز کرد و شال سبز را بست به پام و بعدش هم گفت: از استخونت نیست؛ یه کم به خاطر عضله ات است که اون هم خوب می شه.

از خواب بیدار شدم، دیدم واقعیت داره؛ باندها همه باز شده بودند و شال سبزی به پاهام بسته شده بود.


 

بعضی از تحلیلگران ولایتفقیه را بهجای اینکه بهعنوان یک عنصر مترقی و بسیار حائز اهمیت تلقّی کنند، بهعنوان یک نقطه‌ی مبهم تحلیل کردند یا تعبیر غلطی از او کردند. من عرض میکنم:

ولایتفقیه بهمعنایِ حاکمیت انسان فقیه و دینشناس، عادل، در حد عدالت و محبوب مردم و مقتدای دینی مردم است نه بهمعنایِ حاکمیت یک قشر.

امام خمینی حقیقت همیشه زنده

بعضی خیال میکنند ولایتفقیه یعنی حاکمیت قشر ون؛ این یک تعبیر کاملاً انحرافی و غلط است. ولیّ فقیه به مقتضیِ اینکه فقیه است، از رجال دین است؛ غیر از این نمیشود و اگر این نبود، ایمان مردم به دنبال اراده‌ی رهبر حرکت نمیکرد و میدانهای دشوار را حرکتی نمیپیمود.

رهبر عبارت است از آن فقیهی که بینش ی، آگاهی، شجاعت، تحت تأثیر قرار نگرفتن و عدالت ـ شرایطی که برای رهبری در قانون اساسی ما پیشبینی شده ـ را داشته باشد و در وجود شخص امام عزیزمان اینها متجلّی است. البته قوت اراده، قاطعیت و صفات شخصی امام عزیز و بزرگوار و رهبر انقلاب ما، در جای خود بسیار مهم است. اما این خصوصیاتِ ولایتفقیه است.

من تاریخ انقلابهای بزرگ را که نگاه میکنم و میبینم که نقطه‌ی انحرافشان، نداشتن یک چنین مرکزی است. انقلاب کبیر فرانسه، هنوز پانزده سال از پیدایشش نگذشته بود که به یک دیکتاتوری بزرگ تبدیل شد و در طول این پانزده سال، یک هرجومرج کامل. از سال ۱۷۸۹ که انقلاب کبیر فرانسه اتفاق افتاد، تا سال ۱۸۰۳ که ناپلئون رسماً به حکومت رسید، سه چهار گروه آمدند و گروه قبلی را قلع و قمع کردند. هرکدام که سرِ کار آمدند، گروه قبلی را نابود کردند. تندروها آمدند عدهای را کشتند. میانهروها آمدند تندروها را کشتند. باز عدهای دیگر آمدند آنها را از بین بردند و مردم همینطور مثل حبوباتی که توی یک دیگی بجوشند، دائماً در حال غلیان بودند، غلیان بیهدف و بدون هدایت. و سرنوشت آن انقلاب همانی است که اتفاق افتاد؛ یک دیکتاتوری در رأس آن انقلاب میآید، بعد هم پادشاهی تجدید میشود و ناپلئون حکومت کرد؛ یک حکومت صد در صد دیکتاتوری و مستبدانه، یک امپراتوری که اروپا را با استبداد خودش تسخیر کرد. تقریباً بعد از او هم، همان کسانی که با انقلاب منقرض شده بودند، سرِ کارشان برگشتند. فرانسه از سیر خودش تقریباً هشتاد سال عقب افتاد چون یک صدای قوی از دلی که مورد اعتقاد مردم است وجود نداشت.

انقلاب کبیر فرانسه

در انقلاب اکتبر هم یک استبداد سیاه بهوجود آمد، اگرچه در لباس انقلاب. حکومت استالین که نمیشد اسمش را حکومت انقلابی گذاشت، آن انقلابی نبود که مردم در آن همهکاره بودند؛ یک استبداد بود. آنهم یک ناپلئون دیگر بود، منتها با نام دیگر، با شکل دیگر.

مادامی که یک رهبریِ قوی و قاطع، مرکز عواطف و محبتهای مردم وجود نداشته باشد، انقلابها در یکچنین خطرهایی هستند، یا انحراف یا اضمحلال و زوال یا دیکتاتوری.

ولایتفقیه یعنی یک انسان عادل ـ که تعریف عدالت در فقه اسلامی و بهخصوص در فقه شیعه کاملاً مشخص است ـ و عالِم دین و منتخب مردم؛ یعنی مردم باید او را برگزیده باشند و بدون برگزیدن مردم امکان ندارد.


 

 
 
«ورمقانی» در زمانی که پدرش عازم سفر حج بود نامه‌ای به دست او داد تا در مدینه آن را باز کند و در آن نوشته شده بود: «پدر عزیزم دعا کنید خداوند سال ۷۵ را سال شهادت من قرار دهد اگر دعا نکنید مدیون هستید امام و رهبر عزیز و شهدا را فراموش نکنید، التماس دعا» و دقیقاً یک ماه پس از بازگشت پدر شهید از خانه خدا، سردار حاج هوشنگ ورمقانی به شهادت رسید .
 
 
 
 
 سردار هوشنگ ورمقانی

سردار هوشنگ ورمقانی، فرمانده قرارگاه استانی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در کردستان در سال ۱۳۳۸ در روستای «ورمقان» از توابع شهرستان سنقر دیده به جهان گشود و تا پایان تحصیلات مقطع متوسطه در این شهرستان زندگی کرد .

وی در اوایل سال ۱۳۵۸ برای خدمت بهتر به قشر ضعیف و آسیب‌پذیر مناطق روستایی و محروم کردستان در جهاد سازندگی شهرستان قروه مشغول به خدمت شد و خدمت مقدس سربازی خود را هم در لشکر ۲۸ پیاده کردستان گذراند و در این مدت به خاطر ایثار و شجاعتی که در راه مبارزه با گروهک‌های ضد انقلاب از خود نشان داد، موفق به دریافت مدال رشادت و لیاقت از دست فرمانده وقت لشکر شد .

ورمقانی با داشتن بصیرت و آگاهی کامل از وضعیت بحرانی استان کردستان و حس هم نوع دوستی در آن روزهای سال ۱۳۶۰ به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان قروه درآمد و در همان آغاز ورود به عنوان فرمانده گردان ویژه نیروهای اعزامی از شهرستان قروه در نبرد با رژیم بعث عراق، بخشی از جبهه قصر شیرین را تحویل گرفت .

وی مدتی نیز به عنوان مسئول گزینش سپاه شهرستان قروه منصوب شد که در جذب جوانان این شهرستان به نهاد مردمی سپاه خدمات ارزنده‌ای به مردم منطقه ارائه کرد و پس از آن فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بخش دهگلان را بر عهده گرفت که مردم منطقه هنوز هم از خدمات ارزنده آن فرزند برومند کردستان در این منطقه به نیکی یاد می‌کنند.ورمقانی در سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد که ثمره این ازدواج سه فرزند پسر و یک فرزند دختر است که فرزندان ایشان نیز در تداوم راه پدر بزرگوارشان و ارتباط صمیمی و خدمت به جامعه، الگو هستند .

سردار دلاور کردستان با صداقت و جلب اعتماد مردم منطقه در سال‌های ۶۱ الی ۶۳ بیش از ۱۰۰ روستای منطقه را پاکسازی کرد و امنیت منطقه را به وسیله خود مردم و ایجاد پایگاه‌های مردمی برقرار کرد که این اقدام وی مورد تقدیر فرماندهان وقت سپاه قرار گرفت .

وی در سال ۱۳۶۴ بنا به درخواست فرمانده تیپ بیت‌المقدس به آن یگان مأموریت یافت و تا پایان جنگ تحمیلی به عنوان جانشین ستاد و فرمانده پایگاه این تیپ در جبهه‌های جنوب و جزیره مجنون در کمال خلوص و شجاعت به مبارزه پرداخت که یادآوری ویژگی‌های شخصیتی ایشان از زبان تعدادی از ون اهل سنت کردستان که در این دوران همرزم شهید بودند، شنیدنی است .

ورمقانی در سال ۱۳۶۸ برای گذراندن دوره دافوس به دانشگاه امام حسین(ع) در تهران رفت که در آن دوره هم به عنوان دانشجوی ممتاز انتخاب شد. وی هیچ‌گاه وارد دسته بندی‌های ی نشد و در سال ۱۳۷۱ به سمت مسئول بازرسی و فرمانده یگان ویژه قرارگاه استانی شهید شهرامفر منصوب شد و در سال ۱۳۷۳ به‌عنوان پاسدار شایسته و در سال ۱۳۷۴ به‌عنوان پاسدار نمونه نیروی زمینی سپاه معرفی شد .

ورمقانی که برای برقراری امنیت در منطقه شب و روز نداشت و مردم این خطه از سرزمین نیز، هیچ‌وقت تلاش‌های این سردار بی‌ریا را فراموش نخواهند کرد، غروب جمعه اول تیرماه سال ۷۵ در محور قهرآباد سقز در کمین نیروهای ضد انقلاب می‌افتد و پس از ۲ ساعت مبارزه شجاعانه، به همراه یکی از همرزمانش به فیض عظیم شهادت نائل می‌شود تا نام او برای همیشه، تاریخ افتخاری برای مردم مظلوم کردستان شود .

اما مظلومیت شهدای کردستان تنها به سال‌های دفاع و مقدس محدود نشد و این مظلومیت با ناشناخته ماندن این شهدا همچنان ادامه دارد و یکی از مظلوم‌ترین این شهدای سرافراز، بدون تردید «سردار بی‌ادعای کردستان شهید حاج هوشنگ ورمقانی» است .

هر چند خانواده و برخی از هم‌رزمان این فرزند دلاور کردستان در حد بضاعت و توانایی خود تلاش کرده‌اند تا گوشه‌هایی از زندگی و شیوه سلوکش را برای مردم بازگو کنند اما به راحتی می‌توان دریافت که این کارها هیچ‌گاه نتوانسته حق مطلب را درباره این سردار رشید سپاه اسلام ادا کند. همه کسانی که توفیق همراهی با شهید حاج هوشنگ ورمقانی را در جبهه داشته‌اند و تمامی کسانی که این شهید  را از نزدیک می‌شناسند بر این نکته اتفاق نظر دارند که سردار خوبی‌ها در بی‌ادعایی، بی‌ریایی و مردم‌داری سرآمد و یگانه زمان بود .

ماندگار شدن نام و یاد شهید حاج هوشنگ ورمقانی در میان عامه مردم کردستان از هر قشر و گرایشی و با هر دیدگاهی نشانه‌ای است از توفیق وی در مسیر الهی که در پیش گرفت و خداوند هم پاداش این بنده صالحش را با شهادت داد. هرچند با پایان یافتن جنگ بسیاری از درهای باغ شهادت بسته شد اما این درها برای آنهایی که شور شهادت در سر دارند هیچ‌گاه بسته نمی‌شود ولو اینکه این شهادت با دعای پدر در سفر حج برای فرزند رقم بخورد.

سردار شهید حاج هوشنگ ورمقانی مأموریت دنیای خود را در سال ۷۵ تمام شده می‌بیند، جنگ هم تمام شده است، پدر شهید ورمقانی عازم زیارت خانه خداست که شهید نامه‌ای به دستش می‌دهد و از او می‌خواهد که نامه را در مدینه و در کنار مرقد مطهر پیامبر اسلام(ص) باز کند و حاجتش را از خداوند طلب کند .

شهید ورمقانی در آن نامه نوشته بود: «پدر عزیزم دعا کنید خداوند سال ۷۵ را سال شهادت من قرار دهد اگر دعا نکنید مدیون هستید امام و رهبر عزیز و شهدا را فراموش نکنید التماس دعا» و دقیقاً یک ماه پس از بازگشت پدر شهید از خانه خدا، سردار حاج هوشنگ ورمقانی به کمین بیش از هفتاد نفر از گروهک‌های ضد انقلاب می‌افتد و در یک درگیری شجاعانه و نبرد مردانه از خاکیان جدا می‌شود و به افلاکیان می‌پیوندد .


گزارش زیر شهید و شهادت در کلام حضرت آیت‌الله ‌ای را بررسی کرده است.

متن زیر شهید و شهادت در کلام حضرت آیت‌الله ‌ای است.

پیام معظم له به مناسبت تدفین 5 شهید گمنام در دانشگاه تهران
از این اقدام هوشمندانه و متعهدانه سپاسگذاری و قدردانی می کنم.این تکریم شهیدان عزیز ملت ایران است که جان خود را نثار هدف های والا کردند و رضای خداوندی را بر آرزوهای حقیر مادی ترجیح دادند
سلام خدا بر آنان.
سید علی ‌ای
15 دی 1387
 
پیام معظم له به مناسبت تدفین 5 شهید گمنام در دانشگاه امیر کبیر
شهیدان جوانان مومن و فداکاری بودند که برای دفاع ازکشور و ملت در برابر مان به این آب و خاک جان خود را در کف دست گرفته و با نام و یاد خدا به میدان نبرد قدم نهادند. ملت ما و به ویژه جوانان امروز مدیون شهیدانند. از خودگذشتگی آن پاکبازان بود که اسلام و استقلال وآزادی را به ملت ایران هدیه کرد و ادای حق بزرگ آنان و تکریم یاد و نامآنان نشانه فداکاری به ارزش های والا است.
سلام خدا بر آنان.
سید علی ‌ای
4 اسفند 1387
 
پیام معظم له به مناسبت تدفین 5 شهید گمنام در دانشگاه تربیت مدرس
تکریم شهیدان، تکریم ایثار و اخلاص است. تکریم دلهای نورانی و جان هایلبریز از صفا و نورانیت است. از کار شما قدردانی می کنم. رحمت خدا برشهیدان عزیز باد.
سید علی ای
3 آبان 1387
 
بخشی از پیام معظم له به مناسبت روز تجلیل از شهدا
سلام‌ بر پیکر به‌خاک‌افتاده‌ی‌شهیدان‌ مفقودالجسد، و سلام‌ و رحمت‌ خدا بر دلهای‌ منتظر مادران‌ و پدران‌ وهمسران‌ و فرزندانی‌ که‌ سالها چشم‌انتظار عزیزان‌ مفقودالاثر خود ماندند و ازآنان‌ خبر و نشان‌ نیافتند.
5 مهر 1369
 
در دیدار خانواده‏هاى معظّم اسرا و مفقودان جنگ تحمیلى
.من می‏دانم خانواده‏ای که عزیزی را مفقود دارد و از سرنوشت او بی‏خبر است، چه می‏کشد. برای مادران و پدران و همسران و فرزندان و خانواده‏ها، مراحل خیلی سختی است، ساعات و شب و روز دشواری است؛ اما اجر آن هم به همین اندازه بزرگ است.
.آن کسی که در راه خدا، سلامت خود یا سلامت عزیزش را از دست داده است، پیش آن‏که این رنج را ندارد، یکسان نیستند. آن کسی که عزیزش از او دور است و خبری از او ندارد، با دیگران یکسان نیست.
‏31 اردیبهشت 1376
 
یافتن پیکرهاى مطهر شهداى مفقودالاثر خدمت به روحیه ملى و عموم مردم است و کسانى که این کار مهم و سخت را دنبال مى‏کنند در واقع با خارج کردن پیکرهاى مطهر شهدا از غربت، به اضطراب و دلهره خانواده‏هاى معظم آنان پایان دهند و بدون تردید این عزیزان با کار طاقت فرساى خود خدمت ارزشمندى شهدا و خانواده‏هاى معظم آنان انجام مى‏دهند.
7 مهر 1376
 
بیانات در مراسم مشترک دانش‏آموختگى دانشجویان دانشگاههاى سه‏گانه‏ى‏ارتش جمهورى اسلامى ایران

آن انسانى که در راه دفاع از ملت و کشور و عدالت و حقیقت و ایستادگى در مقابل و زورگویى و دست‏اندازىِ مراکز قدرت جهانى وارد میدان مى‏شود، براى ارزش مى‏جنگد. اگر هیچ کس هم او را نشناسد و گمنام بمیرد و گمنام بماند، در ملکوت آسمانها فرشتگان الهى او را با سرِ انگشت به هم نشان مى‏دهند؛ او نمى‏میرد: «و لا تحسبنّ الّذین قتلوا فى سبیل اللَّه امواتا»؛ اینها را مرده مپندارید؛ اینها زندگان جاوید و منبع الهامند.
22 مهر 1388
 
پاسدار انقلاب اسلامی آگاهانه راه حسین (علیه السلام) را که ادامه راه انبیاء الهی است انتخاب می کند و در این راه، فروغ خون اصحاب حسین (علیه السلام) و شهیدان گلگون کفن کربلا را چراغ راه خویش قرار می دهد.
 
شهادت دُرّ گرانبهایی است که بعد از جنگ به هر کس نمی دهند.

 
ما فقه بـه معنـای واقعی کلمـه و قرآنی آن را در میدان جنگ آموخته ایم .
 
امروز، به فضل همین شهادتها و به برکت خون شهدا، ملت ما، ملت سربلند و آبرومندی است و ملتها آبرو و عزت را این گونه باید پیدا کنند.
 
شهادت بالاترین پاداش و مزد جهاد فی سبیل الله است.
 
همه کسانی که در جنگ تحمیلی هشت ساله، چه با حضور خود یا فرزندان و عزیزانشان، حضور و فعالیتی داشته اند، مخصوصا خانواده شهیدان عزیز و جانبازان و اسیران گرامی، باید بدانند که در امتحانی بزرگ شرکت کرده و در آن
سربلند بیرون آمده اند .
 
فرزندان شهدا بدانند که پدران آنان موجب شدند که اسلام، در چشم شیطانها و طاغوتهای عالم، ابهت پیدا کند.
 
ایستادگی در مقابل دشمنان مقتدر و مسلط، زورگوی ظالم و پرروی گستاخ، کار بسیار بزرگ و با عظمتی است. این همان کاری است که مردم ما کردند و عظمت ملت ما به خاطر همین شهادت جوانان شما و شجاعت فرزندانتان بود.
 
شهید جانش را فروخته و در مقابل آن، بهشت و رضای الهی را گرفته است که بالاترین دستاوردهاست. به شهادت در راه خدا، از این منظر نگاه کنیم. شهادت، مرگ انسانهای زیرک و هوشیار است که نمی گذارند این جان، مفت از دستشان برود و در مقابل، چیزی عایدشان نشود.
 
شهدا، علاوه بر مقامات رفیع معنوی، که زبانها و قلمها از توصیف آن و چشم و دلها از مشاهده آن ناتوانند، مشعلدار پیروزی و استقلال ملتند و حق بزرگ آنان بر گردن ملت، بسی عظیم است.
 
پرچم عروج انسان به بام معنویت که امروز در گوشه و کنار دنیا برافراشته می شود، در حقیقت پرچم امام ما و شهیدان اوست. آنها زنده اند و روز به روز زنده تر خواهند شد.
 
من اکنون به پدران و مادران، همسران و فرزندان، خواهران و برادران و دیگر کسان شهدای عزیز و جانبازان و اسراء و مفقودین درود می فرستم و اعلام می کنم که آنان در رتبه و شان معنوی، بلافاصله پشت سر عزیزان فداکار خویشند.
 
هر چه داریم، به برکت جانفشانیها و فداکاری هاست، به برکت روحیه شهادت طلبانه است.
 
اساسا جهاد واقعی و شهادت در راه خدا، جز با مقدمه ای از اخلاصها و توجه ها و جز با حرکت به سمت "انقطاع الی الله" حاصل نمی شود.
 
فداکاری شهیدان و گذشت خانواده ها و حضور رزمندگان ما بود که ابرهای تیره و تار آن روزگار دشوار را از افق زندگی این ملت زدود.
 
اگر مجاهدت فداکارانه جوانان این مرز و بوم که به این شهادتها منتهی شده است نمی بود، همه روزهای این ملت، در زیر چتر سیاه ظلم و و دخالت دشمنان اسلام و ایران، به شبهای تار بدل می گشت.

رهبر معظم انقلاب اسلامی سال ۱۳۹۸ را سال «رونق تولید» نامگذاری کردند؛


رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی به‌مناسبت آغاز سال ۱۳۹۸ هجری شمسی، با تبریک عید نوروز و میلاد مسعود امیرمؤمنان حضرت علی علیه‌السلام به هم‌میهنان عزیز و بویژه خانواده‌های معظم شهیدان و جانبازان، و با آرزوی سالی توأم با شادی، سعادت، سلامت جسمی و توفیقات روزافزون مادی و معنوی برای ملت ایران، سال جدید را سال «رونق تولید» نامگذاری کردند.
حضرت آیت الله ‌ای در ارزیابی سال ۹۷، آن را سالی پُر ماجرا خواندند و خاطرنشان کردند: دشمنان در این سال نقشه‌های زیادی برای ایران کشیده بودند، اما ملت ایران به معنی واقعی خوش درخشید و با صلابت و بصیرت و با همت جوانان، آن نقشه‌ها را خنثی کرد.
رهبر انقلاب اسلامی واکنش مردم به تحریمهای شدید آمریکا و اروپا را در عرصه‌های ی و اقتصادی واکنشی محکم و مقتدرانه برشمردند و افزودند: در عرصه ی مظهر این واکنش راهپیمایی عظیم ۲۲ بهمن و موضع‌گیری‌ها مردم در طول سال بود و در عرصه تقابل اقتصادی نیز با «افزایش ابتکارات علمی و فنی»، «افزایش چشمگیر شرکتهای دانش بنیان»، «افزایش تولیدات زیربنایی و اساسیِ داخلی مانند افتتاح فازهای متعدد گاز جنوب کشور و افتتاح پالایشگاه بزرگ بندرعباس»، ملت ایران توانست در مقابل دشمنی و خباثت دشمنان، قدرت و هیبت و عظمت خود را نشان دهد و آبروی ملت و انقلاب و نظام جمهوری اسلامی افزایش پیدا کرد.
ایشان در ادامه مشکل اساسی کشور را همچنان مشکل اقتصادی دانستند و با اشاره به افزایش مشکلات معیشتی مردم در ماههای اخیر، گفتند: بخشی از این مشکلات مربوط به مدیریتهای نارسا در زمینه مسائل اقتصادی است که حتماً باید جبران شود، البته برنامه‌ها و تدابیری اندیشیده شده است که این تدابیر باید در طول سال جدید به ثمر بنشیند و مردم آثار آن را احساس کنند.
حضرت آیت الله ‌ای با تأکید مجدد بر اینکه اولویت و مسئله فوری و جدی کشور، مسئله اقتصاد است، از «کاهش ارزش پول ملی» «قدرت خرید مردم» و «کم‌کاری و یا تعطیل بعضی کارخانجات» به‌عنوان مشکلات مهم اقتصاد کشور یاد و تأکید کردند: بر اساس مطالعه و همچنین نظرات کارشناسان، کلید حل همه این مشکلات «توسعه تولید ملی» است.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به استقبال مردم از شعار سال ۹۷ یعنی «حمایت از کالای ایرانی» و آثار مثبت آن، افزودند: امسال، مسئله محوری و اصلی، مسئله «تولید» است، زیرا اگر تولید جریان یابد، هم مشکلات معیشتی و اشتغال حل می‌شود، هم موجب استغنای کشور از بیگانگان و دشمنان خواهد شد و حتی می‌تواند مشکل ارزش پول ملی را تا حدود زیادی برطرف کند، بنابراین من شعار امسال را «رونق تولید» قرار دادم.
حضرت آیت الله ‌ای همگان را به تلاش برای رونق تولید در کشور فراخواندند و ابراز امیدواری کردند با گسترش چشمگیر و محسوس این تلاش در طول سال، مشکل اقتصادی در مسیر حل شدن قرار بگیرد.
ایشان با درود به ارواح مطهر امام راحل و شهیدان سرافراز، و با سلام به پیشگاه حضرت ولی‌عصر(عج)، دعای آن بزرگوار و سعادت ملت ایران و همه ملتهایی که نوروز را گرامی می‌دارند، از خداوند متعال مسألت کردند.


دیدار نخست وزیر ارمنستان و هیئت همراه

بر خلاف میل آمریکا باید روابط مستحکم و دوستانه داشته باشیم


حضرت آیت الله ‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی عصر امروز (چهارشنبه) در دیدار آقای نیکول پاشینیان نخست وزیر ارمنستان، ایران و ارمنستان را همسایگان خوب و برخوردار از ارتباطات تاریخی خواندند و با تأکید بر وم افزایش سطح همکاری‌های اقتصادی، خاطرنشان کردند: بر خلاف میل آمریکایی‌ها، روابط ایران و ارمنستان باید مستحکم، مستمر و دوستانه باشد.
حضرت آیت الله ‌ای با اشاره به روابط بسیار خوب ایرانیان با هموطنان ارمنی خود و همچنین فداکاری‌های آنان در دوران دفاع مقدس، گفتند: من به منازل این شهدا در تهران سرکشی کرده‌ام، چرا که ما شهدای ارمنیِ جنگ تحمیلی را همچون شهدای مسلمان، جزو افتخارات ایران می‌دانیم.
رهبر انقلاب اسلامی، دوستی و همکاری روزافزون را وظیفه و در جهت منافع مشترک ایران و ارمنستان دانستند و افزودند: البته آمریکایی‌ها کاملاً غیرقابل اعتماد و در همه جا به‌دنبال فتنه، فساد، اختلاف و جنگ هستند و با ارتباطات ایران و ارمنستان و منافع ملتها نیز مخالفند ولی ما در مقابل وظیفه داریم همکاری‌ها و ارتباطات خود را تقویت کنیم.
ایشان با یادآوری روابط گرم و صمیمی ایران و ارمنستان در طول تاریخ، افزودند: ایران و ارمنستان هیچ‌گاه با یکدیگر مشکلی نداشته‌اند و ما طبق تعالیم اسلامی خود را موظف به حسن رفتار با همسایگان می‌دانیم، البته مقام‌های آمریکا مثل جان بولتون هیچ فهمی از اینگونه مسائل و روابط انسانی ندارند.
حضرت آیت الله ‌ای، سطح همکاری‌های اقتصادی ایران و ارمنستان را بسیار کمتر از ظرفیت‌های دو کشور برشمردند و افزودند: مصوبات و توافق‌های انجام‌شده در جریان این سفر باید به‌طور جدی پیگیری و دنبال شود.
رهبر انقلاب اسلامی همچنین حل موضوع قره‌باغ را در گرو استمرار مذاکرات میان مقام‌های ارمنستان و آذربایجان دانستند و آمادگی جمهوری اسلامی ایران را برای کمک به حل این مشکل اعلام کردند.
در این دیدار که آقای رئیس‌جمهور نیز حضور داشت، آقای پاشینیان نخست وزیر ارمنستان، گفت‌وگوها و توافق‌های انجام‌شده در سفر به تهران را سازنده و امیدبخش خواند و ابراز امیدواری کرد این توافق‌ها با جدیت و پشتکار طرفین عملی شود.
نخست وزیر ارمنستان، تاریخچه روابط دوستانه دو کشور را زمینه‌ای مفید برای گسترش روابط دانست و افزود: ارمنستان هرگز در هیچ اقدامی ضد ایران مشارکت نداشته و نخواهد داشت و ما ارتقاء روابط با ایران را به نفع مردم و کشور خود می‌دانیم.
آقای پاشینیان با ابراز خرسندی و تشکر از شرایط خوب زندگیِ جامعه ارمنی در ایران، خطاب به رهبر انقلاب اسلامی گفت: یقین دارم با تجربه بسیار زیاد و خوب جنابعالی و نقش مهم جمهوری اسلامی ایران در منطقه، همکاری‌های دو کشور بیش از پیش توسعه خواهد یافت.

 

 


 

اول از همه این را بدانید که این عملیات ، عملیات شهادت خواهد بود .هرکسی آرزوی شهادت داشته باشد ، در این عملیات خواهد رفت . ما افراد زیادی را ازدست خواهیم داد هم از فرمانده ها هم از برادر های دیگر . خود من هم جزء اولین نفرها خواهم بود . قبلاً به مهدی گفته ام . من تا پای دژ بیشتر با شما نیستم . آنجا از شما خداحافظی می کنم . بعد از آن خودتان باید راه را ادامه بدهید.

 

 


 

 

آقایانِ شهدا، خیلی مخلصیم!

 

صورت افرادی را که دورش نشسته بودند از نظر گذراند . نگاهش بر چهره ی «جمال زاده» ثابت ماند . دو دوست مدتی به هم زل زدند و بعد لبخند بر لبانشان نشست .

علی گفت : «دست به کار شوحسین جان! اگر نامه ای ، وصیتی می خواهی بنویسی ، بنویس! فردا که عملیات شروع بشود ، برای تو برگشتی نیست .»

جمال زاده جواب داد :« نوشته ام حاجی .این قدرها هم حواسم پرت نیستم.»

مهدی گفت :« بقیه چی ؟ جمال زاده را گفتی، بقیه را هم بگو .»

علی گفت : « خودتان می بینید .» « - می خواهیم از زبان تو بشنویم .» « بگو حاجی !نکند فکر می کنی ما ترسیدیم ؟»

آنقدر اصرار کردند تا مجبور شد دوباره به حرف بیاید .

« باشد . می گویم اول از همه این را بدانید که این عملیات ، عملیات شهادت خواهد بود .هرکسی آرزوی شهادت داشته باشد ، در این عملیات خواهد رفت . ما افراد زیادی را ازدست خواهیم داد هم از فرمانده ها هم از برادرهای دیگر . خود من هم جزء اولین نفرها خواهم بود . قبلاً به مهدی گفته ام . من تا پای دژ بیشتر با شما نیستم . آنجا از شما خداحافظی می کنم . بعد از آن خودتان باید راه را ادامه بدهید.»

سکوت سنگینی بر چادر حاکم شد . تا مدتی کسی جرات نمی کرد چیزی بگوید .

بالاخره مهدی بود که سکوت را شکست : « غلام چطور !»

علی گفت : « غلام هم ان شاالله رفتنی است .» « من چطور حاجی ؟» « تو ماندنی هستی .» « جواد چطور؟» « جواد زخمی می شود.»

مهدی نگاهش را در چادر چرخاند . امراللهی گوشه چادر نشسته بود . گفت :« امراللهی چطور؟»

علی گفت : « ایشان هم شهید می شود » «سید کاظم چطور؟» « او هم رفتنی است .» « ناصر چطور؟» « به ناصر نمی شود زیاد امیدوار بود ؟» « رضا چطور؟» «رضا هم شهید می شود .»

ناصر گفت :«اگه رضا شهید بشود ، تکلیف محمود چه می شود؟ بیچاره بدون رضا دق می کند . شما که می دانید ، این ها همه جا با هم هستند .»

علی دست انداخت دور گردن برادر . صورت او را بوسید . لحظه ای چشمهایش را بست . سر فرو برد در شانه ی او .او را بویید . سر بالا آورد. « حسین هم شهید می شود . برو برگرد ندارد.»نجمیان داد زد :«اشتباه شد حاجی . اشتباه شد . برو دارد اما برگرد ندارد.»

محمود گفت :«اگر قرار بر شهید شدن باشد ، ما باید هر دو شهید بشویم .»

علی گفت : « نترس محمود جان ! شما همراه هم خواهید بود .تازه اگر رضا هم نبود ، باز من تو را تنها نمی گذاشتم . ما با هم سال های زیادی را گذرانده ایم . ایام تحصیل در یزد را فراموش کرده ای ؟ چه شب هایی که با هم بیدار مانده ایم و زل زدیم به درس ومشق ،چه روزهایی که از دقوق آباد تا سه قریه پیاده رفته ایم . مگر می شود ما برویم وتو بمانی ؟.»

محمود آرام شد و چشم دوخت به رضا.

مهدی گفت : «نجمیان چطور حاجی ؟ نجمیان هم شهید می شود یا اینکه می ماند تا به داد چای خورهای دیگری برسد.»

نجمیان برگشت و مهدی را نگاه کرد .

علی گفت :« نجمیان هم شهید می شود .» مهدی دور تا دور چادر چشم چرخاند و گفت :«پس هیچی دیگه حاجی . بگو همه شهید می شوند فقط من و جواد می مانیم .»

دست بر سینه گذاشت و رو به دیگران سرخم کرد. « آقایانِ شهدا، خیلی مخلصیم !»

ناصر گفت: «چیزی از قلم نیفتاد ؟» و حسین را نشان داد.

مهدی انگار که تازه یاد حسین افتاده باشد ، پرسید :«اصل کاری را فراموش کرده ام. درباره حسین بگو حاجی !»

علی دست انداخت دور گردن برادر . صورت او را بوسید . لحظه ای چشمهایش را بست . سر فرو برد در شانه ی او .او را بویید . سر بالا آورد. « حسین هم شهید می شود . برو برگرد ندارد.»

نجمیان داد زد :«اشتباه شد حاجی . اشتباه شد . برو دارد اما برگرد ندارد.»

همه خندیدند و علی بار دیگر حسین را در میان بازوانش فشرد.

« سرنوشت همگی همان شد که حاج علی محمدی پور گفته بود .»

 

بخش فرهنگ پایداری تبیان

 


منبع : گردان 412 حضرت فاطمه اهرا(س)


 

وقتی فرم‌های اعزام به مکه را برای شهید دوستانی آوردند، قبول نکرد فرم‌ها را پر کند و گفت: «از کجا معلوم بعد از عملیات زنده باشم؟!» وقتی از ایشان پرسیدند در این همه حمله شرکت کردی و سالم ماندی، ان‌شاءالله این بار هم سالم بر می‌گردی محکم و استوار بیان کرد حرف آخر‌م را بگویم، این بار فرق می‌کند.!
زمان تقریبی مطالعه : 3 دقیقه

 

شهید محمود دوستانی


عملیات کربلای ۴ بزرگی و عظمت کار غواصان را پیش چشم همگان آورد. حتی برای سال‌ها بعد بسیاری از مردم فهمیدند غواصان چه کار سختی را دراین عملیات وعملیات‌های آبی و خاکی دیگری مثل بدر، خیبر و والفجر ۸ به سرانجام رساندند. یکی از این غواصان که در عملیات والفجر ۸ آسمانی شد شهید محمود دوستانی است که کار‌های بزرگی را در عملیات‌ها انجام داد و تأثیر حضورش فراتر از یک فرمانده بود و همرزمان و نیروهایش از او به عنوان یک معلم زندگی یاد می‌کنند.
 

رزمنده خستگی‌ناپذیر


همرزمان محمود را با روحیه خستگی‌ناپذیرش می‌شناختند. کسی که از کار خسته نمی‌شد و یک جمله معروف داشت که همرزمانش مکرراً آن را شنیده و در یاد دارند و آن این بود: «وقتی خسته شدی تازه اول کار است.» عرفان و محبت محمود و دلاوری و رشادت‌هایش پا به پای هم پیش می‌رفت. در عملیات‌های مختلفی مانند فتح‌المبین و بیت‌المقدس شرکت داشت و معتقد بود هنگام جنگ باید به جبهه رفت و هنگامی که در شهر هستیم باید درسمان را هم بخوانیم. در عملیات والفجر مقدماتی با اصرار فرماندهان مسئولیت فرماندهی را برعهده گرفت. شهید محمود به طور مستمر در جبهه حضور داشت و در عملیات بدر نقش فعال و مؤثری را در جبهه آبی و خاکی ایفا کرد. او در این عملیات از ناحیه پا ترکش خورد و به عقب برگشت. در این بین تأکید زیادی به رفتن رفقا و آشنایان به جبهه داشت و در جا‌های مناسب ضرورت رفتن به جبهه را برای آن‌ها تشریح می‌کرد. وی همیشه پاسخش به این نصایح که «محمود به درست ادامه بده و به دانشگاه برو که آینده مملکت به شما احتیاج دارد» می‌گفت: این تکلیف است. من نمی‌توانم نروم، اگر من نروم، دیگری نرود و همین طور افراد از زیر بار مسئولیت و تکلیف شانه خالی کنند، فردای قیامت چگونه جوابگوی خون این شهدا باشیم؟


عبور دادن ۳۰۰ غواص


قبل از عملیات والفجر ۸ در منطقه اروند‌کنار بود. وقتی فرم‌های اعزام به مکه را برای شهید دوستانی آوردند، قبول نکرد فرم‌ها را پر کند و گفت: «از کجا معلوم بعد از عملیات زنده باشم؟!» وقتی از ایشان پرسیدند در این همه حمله شرکت کردی و سالم ماندی، ان‌شاءالله این بار هم سالم بر می‌گردی محکم و استوار بیان کرد حرف آخر‌م را بگویم، این بار فرق می‌کند.!

فرمانده غواصان لشکر ۷ ولی عصر (عج) بود و در عملیات والفجر ۸، ۳۰۰ غواص را به سلامت از اروند عبور داد و به مدت ۴۰ شبانه‌روز پاتک‌های دشمن در آن سوی اروند را دفع کرد. شهید در عملیات والفجر ۸ با سمت فرماندهی گروهان غواصی که مسئولیت بسیار سنگینی در این عملیات بود شجاعانه به شکستن خط دشمن در آن طرف اروندرود مبادرت کرد. هنگام بازگشتن از جبهه به گفته خودش که اینگونه وصفش می‌کرد تا ظهر آن روز بعد از برگشت نیرو‌ها در خط ماند که شاید برنگردد. می‌گفت: «بعد از شهادت یارانی، چون حمید کیانی، حسین انجیری‌زاده، جمال قانع و. با چه امیدی می‌توانم برگردم؟.»

 

دلتنگ دوستان


پس از عملیات والفجر۸ که از منطقه برگشته بود، حال و هوای عجیبی داشت. دیگر آن محمود پر جنب و جوش سابق نبود. غم دوری از یاران شهیدش (به ویژه حمید کیانی) خیلی برایش سنگین بود. شهید محمود دوستانی پس از تثبیت خط لشکر ۷ ولی‌عصر (عج) و پیروزی افتخارآفرین والفجر ۸ و فتح فاو هنگام بازگشت از منطقه عملیاتی در حالی که در کنار همرزمانش در اتوبوس نشسته بود، بر اثر اصابت راکت هواپیمای دشمن م، به شهادت رسید و به دوستان و برادر شهیدش پیوست. ایشان آرزو داشت با پیکری بی‌سر شهید شود و همین اتفاق افتاد و با پیکر بی‌سر به شهادت رسید.

بسیجی شهید محمود دوستانی که در عملیات بیت‌المقدس و در آستانه آزادسازی خرمشهر داغ برادرش «علی» را دیده بود، پس از حماسه‌ها و شجاعت‌های فراوان در عملیات گوناگون در پنجم اسفند ۱۳۶۴ به شهادت رسید؛ شهادتی همراه با ۳۵ نفر از رزمندگان لشکر۷ ولی‌عصر (عج) در ساحل بهمنشیر و در منطقه عملیاتی والفجر۸.


 


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Tim باربری و اتوبار شهاب بار لرستان - 09101685547 موبايل و تکنولوژي iso سپتیک تانک آوینا دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. مجاهد گرافیک بخوانیم و بنویسیم استقلال تهران